عابر كوچه هاي عشق - پيام‌هاي ارسالي

...

Mon, 17 Aug 2015 09:44:00 GMT

...

من دل شکسته ام تو چرا گريه ميکني؟ داري کدام بغض مرا گريه ميکني؟ گريان غروب ها به کجا خيره ميشوي؟ هر روز صبح زود چرا گريه ميکني؟ دارم براي غربت تو گريه ميکنم داري براي غربت ما گريه ميکني؟ عمري ست ازتو غافلم و تو براي من شبهاي جمعه پيش خدا گريه ميکني دلشوره هاي امشب من بي دليل نيست سربر کدام خاک؟کجا گريه ميکني؟ اين ابرها هميشه که باران نميشوند شايد تو بغض کرده اي يا گريه ميکني

Thu, 16 Jul 2015 12:44:00 GMT

من دل شکسته ام تو چرا گريه ميکني؟ داري کدام بغض مرا گريه ميکني؟ گريان غروب ها به کجا خيره ميشوي؟ هر روز صبح زود چرا گريه ميکني؟ دارم براي غربت تو گريه ميکنم داري براي غربت ما گريه ميکني؟ عمري ست ازتو غافلم و تو براي من شبهاي جمعه پيش خدا گريه ميکني دلشوره هاي امشب من بي دليل نيست سربر کدام خاک؟کجا گريه ميکني؟ اين ابرها هميشه که باران نميشوند شايد تو بغض کرده اي يا گريه ميکني

فلسفي ديدن خدا دانشجويي به استادش گفت : استاد ! اگر شما خدا را به من نشان بدهيد عبادتش مي کنم و تا وقتي خدا را نبينم او را عبادت نمي کنم ! استاد به انتهاي کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آيا مرا مي بيني ؟ دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتي پشت من به شما باشد مسلما شما را نمي بينم … استاد کنار او رفت و نگاهي به او کرد و گفت : تا وقتي به خدا پشت کرده باشي او را نخواهي ديد !

Sat, 13 Jun 2015 16:28:00 GMT

فلسفي ديدن خدا دانشجويي به استادش گفت : استاد ! اگر شما خدا را به من نشان بدهيد عبادتش مي کنم و تا وقتي خدا را نبينم او را عبادت نمي کنم ! استاد به انتهاي کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آيا مرا مي بيني ؟ دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتي پشت من به شما باشد مسلما شما را نمي بينم … استاد کنار او رفت و نگاهي به او کرد و گفت : تا وقتي به خدا پشت کرده باشي او را نخواهي ديد !

حاج آقا پناهيان: پرواز آرزوي انسان است. در پرواز احساس رهايي وشکوه جان آدم را لبريز کند. اما سقوط هم نوعي رهايي در خود دارد و بي شباهت به پرواز نيست. براي همين هر کسي سقوط ميکند و از بند بندگي رها مي شود، ابتدا احساس آزادي مي کند اما پايان سقوط ضربه هولناک نابودي است.

Mon, 17 Aug 2015 10:10:00 GMT

حاج آقا پناهيان: پرواز آرزوي انسان است. در پرواز احساس رهايي وشکوه جان آدم را لبريز کند. اما سقوط هم نوعي رهايي در خود دارد و بي شباهت به پرواز نيست. براي همين هر کسي سقوط ميکند و از بند بندگي رها مي شود، ابتدا احساس آزادي مي کند اما پايان سقوط ضربه هولناک نابودي است.

سؤال: آيا در قرآن، دليلى براى شركت در راهپيمايى و تظاهرات داريم؟ پاسخ: خداوند در قرآن ميفرمايد: «ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار ... الّا كُتب لهم به عَملٌ صالح» « سوره توبه، آيه 120» هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نميگيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت ميشود. آرى، راهپيمايي‏هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است.

Thu, 09 Jul 2015 16:35:00 GMT

سؤال: آيا در قرآن، دليلى براى شركت در راهپيمايى و تظاهرات داريم؟ پاسخ: خداوند در قرآن ميفرمايد: «ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار ... الّا كُتب لهم به عَملٌ صالح» « سوره توبه، آيه 120» هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نميگيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت ميشود. آرى، راهپيمايي‏هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است.

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شماييد که دشمن را با چادرسياهتان و تقوايتان ميکشيد.»«حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بينى و دشمن تو را نمى بيند».شهيد عبدالله محمودى

Mon, 15 Sep 2014 08:51:00 GMT

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شماييد که دشمن را با چادرسياهتان و تقوايتان ميکشيد.»«حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بينى و دشمن تو را نمى بيند».شهيد عبدالله محمودى

شدت محبت خدا به مخلوقاتش: يک نفر به محضر پيامبر اکرم رسيد. بقچه ايي همراهش بود آن را باز کرد. ديدند يک پرنده و چند جوجه داخل آن است. گفت يا رسول الله، من از راه دور به ديدن شما آمدم. در بيابان به يک بوته رسيدم. ديدم کنارآن چند جوجه است. آنها را گرفتم و داخل بقچه کردم. روي سرم گذاشتم تا براي شما هديه بياورم. ديدم هر جا مي روم، مادرشان به دنبال من مي آيد. نمي تواند از جوجه هايش دل بکند...

Tue, 25 Aug 2015 12:09:00 GMT

شدت محبت خدا به مخلوقاتش: يک نفر به محضر پيامبر اکرم رسيد. بقچه ايي همراهش بود آن را باز کرد. ديدند يک پرنده و چند جوجه داخل آن است. گفت يا رسول الله، من از راه دور به ديدن شما آمدم. در بيابان به يک بوته رسيدم. ديدم کنارآن چند جوجه است. آنها را گرفتم و داخل بقچه کردم. روي سرم گذاشتم تا براي شما هديه بياورم. ديدم هر جا مي روم، مادرشان به دنبال من مي آيد. نمي تواند از جوجه هايش دل بکند...

ورود امام زمان ممنوع...

Thu, 01 Sep 2016 08:21:00 GMT

ورود امام زمان ممنوع...

اين دو سه خط را خودت بخوان...

Wed, 06 Apr 2016 11:09:00 GMT

اين دو سه خط را خودت بخوان...

طول هفته که هيچ، حتي جمعه هايمان هم بي يادِ تو مي گذرد؛ فقط شايد غروب هايِ دلگيرش، کمي از روزمرگي ها جدايمان کند... و اِلّا عهد هايمان پَر... ندبه ها، پَر... بندگي، پـــــَر... اللهم عجل لوليک الفرج

Mon, 17 Aug 2015 09:57:00 GMT

طول هفته که هيچ، حتي جمعه هايمان هم بي يادِ تو مي گذرد؛ فقط شايد غروب هايِ دلگيرش، کمي از روزمرگي ها جدايمان کند... و اِلّا عهد هايمان پَر... ندبه ها، پَر... بندگي، پـــــَر... اللهم عجل لوليک الفرج

انقلاب زنده

Mon, 02 Feb 2015 15:38:00 GMT

انقلاب زنده

چادري هايي را ميشناسي که حرمت آن را نگه نميدارند. باور کن اين قانع کننده نيست براي چادر نداشتن ِ تو. حال که اينقدر دلسوز ِ حريم ِ چادري...حال که دلت پاک است تو حرمت ِ حجاب ِ زهرا (سلام الله عليها) را نگه دار...و به همه ثابت کن: همه ي چادري ها بد نيستند!!

Sun, 07 Jun 2015 11:03:00 GMT

چادري هايي را ميشناسي که حرمت آن را نگه نميدارند. باور کن اين قانع کننده نيست براي چادر نداشتن ِ تو. حال که اينقدر دلسوز ِ حريم ِ چادري...حال که دلت پاک است تو حرمت ِ حجاب ِ زهرا (سلام الله عليها) را نگه دار...و به همه ثابت کن: همه ي چادري ها بد نيستند!!

امام كاظم سلام الله عليه: همانا خدا را در زمين بندگاني است كه براي رفع نيازهاي مردم مي‌كوشند، اينان در روز قيامت (از عذاب)، در امان هستند. امالي شيخ طوسي، ص 97، ح 147

Wed, 24 Sep 2014 09:21:00 GMT

امام كاظم سلام الله عليه: همانا خدا را در زمين بندگاني است كه براي رفع نيازهاي مردم مي‌كوشند، اينان در روز قيامت (از عذاب)، در امان هستند. امالي شيخ طوسي، ص 97، ح 147

ديشب سه غزل نذر تو کردم که بيايي چشمم به ره عاطفه خشکيد ؛ کجايي؟؟ با شِکوه ي من چهره ي آدينه ترک خورد از سوي تو اما نه تبسم ؛ نه ندايي از بس که در انديشه ي تو شعله کشيدم خاکستر حسرت شده ام ؛ نيست دوايي؟ آمار تپشهاي دلم را به تو گفتم پرونده شد اندوه من از درد جدايي سوگند به آواي صميمانه ي نامت از عشق فقط قصد من و شعر شمايي هر فصل دلم بي تو ببين رنگ خزان است آغاز کن اي گل ! سفر سبز رهايي

Fri, 20 Feb 2015 17:19:00 GMT

ديشب سه غزل نذر تو کردم که بيايي چشمم به ره عاطفه خشکيد ؛ کجايي؟؟ با شِکوه ي من چهره ي آدينه ترک خورد از سوي تو اما نه تبسم ؛ نه ندايي از بس که در انديشه ي تو شعله کشيدم خاکستر حسرت شده ام ؛ نيست دوايي؟ آمار تپشهاي دلم را به تو گفتم پرونده شد اندوه من از درد جدايي سوگند به آواي صميمانه ي نامت از عشق فقط قصد من و شعر شمايي هر فصل دلم بي تو ببين رنگ خزان است آغاز کن اي گل ! سفر سبز رهايي

گل ها.. نوادگان شمايند.. و آب.. ارثيه تان... و نسيم.. نوازشتان... و ما.. به يادماني از تو.. دلخوشيم.. يا ربيع الانام...

Tue, 24 Mar 2015 09:49:00 GMT

گل ها.. نوادگان شمايند.. و آب.. ارثيه تان... و نسيم.. نوازشتان... و ما.. به يادماني از تو.. دلخوشيم.. يا ربيع الانام...