عشق - بهانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهانه دل

می نویسم بر در و دیوار کویش حال خویش باشد آن را یار خواند یا کسی گوید به یار

به نام خدای مهربانی ها

 آقا اجازه! سلام علیکم
آری منم...همان کوچک غرغرو... همان که با همه کوچکی اش حسابش کردی...الفبای عشق یادش دادی...یادش دادی که کوچک باشد اما عاشق که عشق خود راه بزرگی می داند...منم، همان که در عوض این همه محبت،کوچک ماند و عاشق نشد.
همان که عشق را با آب نبات های دوران کودکی اش اشتباه گرفت... همان که به هر چیز که دوست داشت گفت عشق!
منم... آری همان که به هر چیز که دوست داشت گفت عشق! گفت عشق!
من در خلأهای عاطفی ام صدایت زدم و اشک ریختم،
اما تو بدون اینکه به من نیاز داشته باشی،
برای کوچکی های من اشک ریختی...
فقط نام دوست داشنت را عشق گذاشتم،اما تو عشق را فدا شدن دیدی...
عشق را بیمار شدن دیدی(1)...من حتی آنقدر دنبالت نگشتم که پیدایت کنم، اما تو ...
چه کوچکم من که نام هر آب نبات شیرینی را عشق می گذارم که هنوز الفبای عشق را هم یاد نگرفته ام...
می گویم دوستت دارم، اما هنوز نمی دانم برای چه؟ نمی دانم در مقابل فرامین ودستورهایت چگونه خواهم بود؟
نمی دانم اگراندکی به من سخت بگیری، من چه واکنشی نشان خواهم داد؟
چقدر زود خسته می شوم...می دانم من هنوز هیچ از عشق نمی دانم...
مرا ببخش...

(1) امیرالمومنین سلام الله علیه«ای رمیله! هیچ مومنی بیمار نمی شود مگر اینکه ما هم به خاطر بیماری او بیمار می شویم و غمگین نمی شود مگر آن که ما هم در غم او، غمگین می شویم و دعایی نمی کند مگر آن که به دعای او آمین می گوییم و سکوت نمی کند مگر آن که ما برایش دعا می کنیم»

 



نوشته شده در چهارشنبه 91 بهمن 4ساعت ساعت 10:54 عصر توسط عابر کوچه های عشق| نظر
طبقه بندی: عشق

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin