خورشید - بهانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهانه دل

می نویسم بر در و دیوار کویش حال خویش باشد آن را یار خواند یا کسی گوید به یار

خورشید
 
خورشید که همیشه هست... همیشه می تابد...
حالا تو فکر کن؛ . . یک عده کور دلِ احمق! بیایند ...  خورشید را نشانه بگیرند.... و ... دقیق!... بزنند به؟!... مگر میشود؟!...
سنگ... به خورشید هم اگر بخورد... ذوب... میشود...
قضیه این است!....
نور که همه جا را فرا بگیرد... خفاش ها نگران میشوند.... نگرانِ ظلمتشان!...
  آخر.... در تاریکی است ... که همه .. خوابند... غافلند... چیزی نمیفهمند...
اما. . .
نور که بیاید.... همه چیز روشن میشود... وهمه... "بیدار"....
حالا ... خفاش ها چه کنند؟... که دنیا... "بیدار" نشود.... با "اسلام"... ؟!..
هر از چند گاهی ... سنگی پرتاب میکنند ... به خورشیدِ آسمانمان!! ... پیامبرمان... یا اماممان ..
اما. . .
یادمان نرود... این جماعت..  با "نور"...  مشکل دارند!. .
آخرین نور... در راه است...
بیدار باشیم... در هجوم خفاش ها... تنهایش نگذاریم!!!!... 
 



نوشته شده در چهارشنبه 91 مهر 12ساعت ساعت 11:30 صبح توسط عابر کوچه های عشق| نظر

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin