بهانه دل
می نویسم بر در و دیوار کویش حال خویش
باشد آن را یار خواند یا کسی گوید به یار
پرسید:" جانشین شما کیست؟"
امام داخل اتاقی رفت. وقتی برگشت پسر بچه ای روی شانه اش بود.
موهای سیاه و پیچیده. لب های غنچه ای قرمز، ابروهای کشیده، شبیه خودش.
از او زیباتر ندیده بود.
پرسید:" اسمش چیست؟"
گفت:" هم اسم جدم رسول الله!
ولی او غایب می شود، نمی بینندش. مثل خضر و ذوالقرنین.
مدت زمان زیادی طول می کشد. وقتی بیاید آرامش باخودش می آورد.
زمین را پر از عدل می کند، بعد از آن که ظلم همه جا را گرفته باشد." نوشته شده در پنج شنبه 90 بهمن 13ساعت
ساعت 11:26 صبح توسط عابر کوچه های عشق| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin