بهانه دل
می نویسم بر در و دیوار کویش حال خویش
باشد آن را یار خواند یا کسی گوید به یار
طرف به من بدهکار بودو حالا می گفتند مرده. پیش خودم گفتم تاد اغ پدرشان تازه است و دیرنشده، بروم حقم را بگیرم. قبل از رفتن، نامه ای برای نماینده ی امام نوشتم تا با ایشان مشورت کند که بروم یا نه؟ جواب نامه آمد، امام اجازه نداده بودند. دوباره نامه نوشتم. باز هم جواب شان منفی بود. منصرف شدم. ... نامه ای به دستم رسید، از نماینده ی امام. با عجله بازش کردم و خواندم:«... اگر می خواهی حقت را پس بگیری، حالا وقتش است.» دو سال گذشته بود و مشکل من هنوز یادشان بود. اگرراه حل مشکلت را از امام جویا شوی، خواهی گرفت، دیر یا زود... بالاخره پاسخت می دهد...
By Ashoora.ir & Night Skin