به چه فکر می کنیم؟ - بهانه دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهانه دل

می نویسم بر در و دیوار کویش حال خویش باشد آن را یار خواند یا کسی گوید به یار

به نام خداوندمهربان

صلی الله علیک یا سیدی یا صاحب الزمان

آقا اجازه!

می خواهم برایتان بگویم که انتظار چه سخت است.

به انتظار نشستن برای طلوع خورشید کارش سخت تر از مرگ است...

آقاجان خسته شدیم، خسته شدیم از بس حرف های تکراری شنیدیم که حرف های خدا نبود!

نقل ها یا هیاهوهایی که به درد نمی خورد. خسته شدیم از بس زندگی مان زنده مانی است نه زندگانی...

به چه چیزها عادت کرده ایم، با چه چیز خواب مان می برد؟!

با چه چیز بیدار می شویم...!

چرا به فلانی چیزی نگفتم تا رویش کم شود! فردا چطور هزینه عیش و نوشم را به دست آورم.

مردمان دنیا سلام هایشان بوی کهنگی می دهد، سجاده های دلشان خاک گرفته...

نمی دانند چه ها از دست دادیم تا به اینجا رسیدیم.

شیمیایی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است.

وقتی می گوییم یک گردان با سربندهای یاحسین(سلام الله علیه) همگی شهید شدند تعجب نمی کنند!

آقا اجازه! خسته ام و دلم برایتان تنگ شده...

غروب انتظار



نوشته شده در سه شنبه 91 اسفند 15ساعت ساعت 1:2 عصر توسط عابر کوچه های عشق| نظر

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin