بهانه دل
می نویسم بر در و دیوار کویش حال خویش
باشد آن را یار خواند یا کسی گوید به یار
به نام آفریدگار مهر آقا اجازه! از شدت تشنگی بی هوش روی زمین افتاده بود. رمقی نداشت. ناگهان چشم باز کرد و سرش را بر دامن شخص بزرگواری دید. چهره ای درخشان و با ابهت. سریع بلند شد، نشست و سلام کرد. جوابی زیبا شنید. آن آقا ظرف آبی به سید تعارف کرد. سید شهاب آب را نوشید، آبی که تا به حال به آن گوارایی نچشیده بود. آن آقا بلند شد، سید هم خیز برداشت و با احترام کنارش ایستاد. شخص بزرگوار با مهربانی رو به سید کرد و فرمود: به کجا می روی؟ سید شهاب گفت: حرم امامزاده سید محمد. فرمود: این حرم سید محمد است. سید نگاهی کرد، باورش نمی شد! او در بیابان ها راه را گم کرده بود و حالا زیر بقعه امام زاده ایستاده است و سفارشات امام مهربانش را با خود یادآوری می کند: سفارش می کنم به پدر و مادر و احترام به تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها و زیارت سیدالشهداء سلام الله علیه از دور و نزدیک...1 1. ضمیمه وصیت نامه آیه الله مرعشی نجفی.
By Ashoora.ir & Night Skin