بهانه دل
می نویسم بر در و دیوار کویش حال خویش
باشد آن را یار خواند یا کسی گوید به یار
نشسته بودند دور هم خرما می خوردند. هسته خرماهایش را یواشکی می گذاشت جلوی علی(علیه السلام). بعد از مدتی گفت: «از همه شکمو تر کسی است که هسته خرمای بیشتری جلویش باشد.» همه نگاه کردند. جلوی علی(علیه السلام) از همه بیشتر بود. علی(علیه السلام) گفت: «ولی من فکر می کنم کسی است که خرماهایش را با هسته خورده.» نگاه کردند. جلوی محمد (صلی الله و علیه و آله وسلم) هسته خرمایی نبود. همه خندیدند. برگرفته از کتاب « آفتابِ آخرین» از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب
به امام گفتند: "نامهای بنویسید و از هارون بخواهید آزادتان کند، خسته نشدید از این زندان به آن زندان؟" گفت:"خدا به داوود وحی کرد: هر وقت بندهای به جای من به کس دیگری امید بست درهای آسمان به رویش بسته می شود، زمین زیر پایش خالی. به غیر خدا دل ببندم؟ به هارون!؟" مقام معظم رهبری: خوشا به حالتان معتکفین عزیز. پدیده اعتکاف یکى از رویشهاى انقلابى است. ما اول انقلاب این چیزها را نداشتیم. اعتکاف همیشه بود. زمان جوانى ما وقتى ایام ماه رجب فرا مىرسید، در مسجد امام قم -آنهم فقط قم؛ در مشهد من اصلاً اعتکاف ندیده بودم-، شاید پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتکاف مىکردند. توصیه من این است که در این سه روزى که شما در مسجد هستید، تمرین مراقبت از خود بکنید. حرف که مىزنید، غذا که مىخورید، معاشرت که مىکنید، کتاب که مىخوانید، فکر که مىکنید، نقشه که براى آینده مىکشید، در همه این چیزها مراقب باشید رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بدارید؛ تسلیم هواى نفس نشوید. امروز در ایام اعتکاف، دانشگاهها و مساجد و سرتاسر کشور و مساجد جامع، مملو از معتکفین است؛ علاوه بر آن، در دهه آخر ماه رمضان، جمعیت عظیمى مشغول اعتکاف بودند. چه کسانى؟ پیرمردها؟ پیرزنها؟ نه، همین جوانها، جوانترینها. این دیگر در دنیا نظیر ندارد. این نسل جوان امروز ماست. امروز گرایش به دین و ارزشهاى انقلابى، وجه غالب جامعه است. بیست و سه سال است که رفته ای ...عصر 14خرداد است دقایق نفس گیر و تلخ ...درحالیکه گلویمان هنوز خیس ماتم است ...اما دلمان همچنان گرم است به خورشید خامنه.
کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری میکرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
مگر می توان فراموش کرد گردنه های پرپیچ وخم مسیر انقلاب را که اگر نبود سیاست و کیاست و رهبری ، چاره ای جز سقوط نداشتیم
مگر می شود فراموش کرد روزهای مه آلود پراز فتنه را که زانوانمان می لرزید اگر نبود عصای علمدار خامنه ای...
به فتنه ها بگویید هجوم بیاورند ... به صفین بگویید تکرار شود ... به طلحه و زبیرها بگویید هزار بار دیگر متولد شوند ... خیالی نیست
که حافظ در وصف ما سرود :"چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور"
تا چشمان تیز بین سید علی هست مانیاز به هیچ دیده بان دیگری نداریم
تا او نوح بن روح الله است از هیچ طوفان و ناوگان و مرکاوایی ترس نداریم
اماماراه روشنی که تو درآن تاریکی با سرانگشتان خود گشودی پیوسته راهبر است برایمان... آن راه روشن نوری جز پشتیبانی ولایت فقیه نبود
ما دوشادوش، دست در دست هم، عمار گویان پشت رهبری تا پایان خط ایستاده ایم
پایان خط جایی ست که پرچم مقدس را با دستان خامنه ای به صاحب اصلی اش تحویل دهیم
ما تا تحقق این آرمان بزرگ از پای نمی نشینیم ... شهید می شویم اما خسته نمی شویم
اماما با دلی آرام، با قلبی مطمئن، با ضمیری امیدوار پر کشیدی ولی بدان 23سال است که:
ما متصل به نام خدا ایستاده ایم
چون سرو سرفراز ورها ایستاده ایم
مابا صفیر چلچله بیعت نموده ایم
آتش شود زمین وهوا ایستاده ایم
قربانیان مسلخ عشقیم و منتظر
در وعده گاه سرخ منا ایستاده ایم
درشعر پایداری رندان پایدار
این است رمز حادثه : ما ایستاده ایم
اماما دلت ارام، قلبت مطمئن، ضمیرت امیدوار که ما تا آخر ایستاده ایم تا ظهور
مولا! ولادت تو، آفتابیترین روز تاریخ بود که روشنایی روز را خجل کرد.
حجرالاسود، بر دستهای تو بوسه زد و مسجد الحرام، تو را در آغوش گرفت
صفا و مروه به نظارهات نشستند، تا این که همانند آفتاب، از درون کعبه سرزدی. آن گاه، لبخند بر لبان عدالت نقش بست.
ای آشنای نخلستانها و ای همدم چاه! ای درد و آشنای کوچه پس کوچههای کوفه! سکوت تو، بلندترین فریاد در تاریخ بود که در پژواک خویش، طنین مردی را داشت که ردپای مظلومیتش هنوز در بستر تاریخ جاری است.
ای نبأ عظیم و ای صراط مستقیم و ای لبریز از شجاعت و سخاوت! ذوالفقارت، برترین و گویاترین حدیث مردانگی است.
ای کامل کننده دین احمد و ای سنگ صبور محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ! تکرار نام تو، بیابانهای خشک ظلم
و تبعیض را به سبزترین باغهای عدالت، پیوند میزند.
کائنات، با تکرار نام تو به تکاپو میافتند و قیام میکنند.
ای فراتر از عشق زمین! همه شاعران، دیوان خود را با نام تو آغاز میکند.
امیر مهربانی،! تو آمدی و ناخدای کشتی نجات بشریت در عصر دلمردگی و جهالت شدی.
یک آسمان بلاغت و یک کهکشان فصاحت! تو فاتح دلهای عاشقان و التیام زخمهای ضعیفان و مرهم دلهای غریبانی تو آبروی انسانیتی!
ای سراسر و بخشش و عدالت! دستمان گیر که محتاج سرکوی توایم!
By Ashoora.ir & Night Skin